خراسانشمالی؛ میدان بازنمایی پیوندهای اجتماعی و همیاری مردمی
سرمقالهای به قلم مجید پورخیاط ،دکترای علوم ارتباطات اجتماعی

در روزگار تندبادهای فردگرایی و شتابِ خودمحور دنیای مدرن، هنوز هم در گوشهای از ایران، خراسان شمالی، صحنههایی از انساندوستی و همدلی رخ میدهد که گویی قصهای از دل تاریخ ایثار ایرانیان را بازگو میکند. جامعهای که در آن، اشکهای یک مادر، دل یک شهر را به لرزه میاندازد؛ و خبر نیاز یک نوجوان بیمار، سیلی از مهربانی به راه میاندازد. جامعهشناسی معاصر بر آن است که پایداری و بقای یک جامعه، نه صرفاً در ساختارهای سیاسی و اقتصادی، بلکه در پیوندهای اجتماعی، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی نهفته است. خراسان شمالی، در سالهای اخیر، بهویژه در بزنگاههای حساس، نمونهای عینی از این مفاهیم نظری را به نمایش گذاشته است. استانی که مردم آن، بیهیاهو اما عمیق، نشان دادهاند چگونه میتوان یک جامعه را از درون ترمیم و بازآفرینی کرد. خراسان شمالی، در سالهای اخیر، بارها و بارها صحنهی بازنمایی خالصترین شکلهای همدلی اجتماعی و مشارکت مردمی بوده است. مردم این استان، بدون وابستگی به ساختارهای رسمی و بروکراسیهای خستهکننده، در بزنگاههایی حساس، نقشهای اصلی را در صحنه نجات انسانها ایفا کردهاند؛ گویی رگهای جامعه هنوز از مهر و مسئولیت میتپد. در یکی از آخرین نمونهها، خبر نیاز یک نوجوان بیمار به دستگاه تنفسی، با یک اطلاعرسانی محدود در فضای مجازی، به سرعت واکنشی عظیم را در پی داشت. خیّرین، گروههای مردمی، و فعالان اجتماعی بدون درنگ دست به کار شدند و در کوتاهترین زمان ممکن، تجهیزات لازم برای حفظ جان او را فراهم کردند. این یک رویداد ساده نیست، بلکه نشانهای واضح از فعال بودن سرمایه اجتماعی پنهان در میان مردم این دیار است. همچنین، تجربه جمعآوری مبلغ ۳ میلیارد تومان برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام یک جوان، بار دیگر جامعه را به واکنش جمعی واداشت. جوانی که در یک خشم آنی، مرتکب قتل شده بود، اما اشکهای مادر و پدرش، قلبهای بیشمار را تکان داد و عزمها را جزم کرد تا بخشش بر انتقام غلبه یابد. این کنش بزرگ اجتماعی، صرفاً یک حرکت احساسی نبود؛ بلکه نوعی کنش اخلاقی جمعی بود که در تحلیل جامعهشناختی میتوان آن را تجلی "وجدان جمعی" نامید؛ همان مفهومی که امیل دورکیم آن را ستون پایداری هر جامعه میدانست. از سوی دیگر، در این رخدادها نمیتوان نقش رسانههای محلی، کانالهای تلگرامی و فعالان فضای مجازی را نادیده گرفت. آنان نهتنها انتقالدهنده اخبار، بلکه تسهیلگرِ همدلی، دعوتکننده به مشارکت و گاهی واسطهی اعتماد عمومی بودهاند. در نظریه برجستهسازی ، رسانهها با هدایت افکار عمومی، میتوانند موضوعات خاص را به مسئلهی اول مردم بدل کنند. در خراسان شمالی، این موضوعات انسانی به موقع برجسته شدند و مردم را وارد میدان کردند. بازخوانی اجتماعی این پدیده در تحلیل عمیقتر این کنشهای مردمی، باید به چند نکته کلیدی توجه داشت: نخست آنکه جامعه خراسان شمالی واجد ذخیرهای از اعتماد، تعلق و اخلاق جمعی است . دوم آنکه این سرمایه اجتماعی، برخلاف تصور رایج، لزوماً در دل نهادهای رسمی شکل نگرفته بلکه محصول پیوندهای سنتی، دینی، خویشاوندی و مهمتر از همه ارتباطات افقی میان مردم است. و سوم آنکه چنین کنشهایی نشان میدهد جامعه مدنی در حال زایش دوباره است، نه در قالب سازمانیافته و دولتی، بلکه بهمثابه یک میدان پویای احساس، عقل و مسئولیت جمعی می باشد. راهکارهایی برای تداوم این همبستگی برای آنکه این پدیدههای اجتماعی زودگذر نباشند و به بخشی از ساختار پایدار جامعه بدل شوند، چند راهکار ضروری است: ایجاد و تقویت نهادهای میانجی، باید نهادهایی همچون انجمنهای خیریه، گروههای داوطلب، کانونهای محلی و حتی رسانههای بومی، از سوی دولت و بخش خصوصی حمایت شوند تا بتوانند نقش خود را در تسهیل مشارکت ایفا کنند. آموزش رسانهای و سواد ارتباطی، افزایش مهارتهای مردم در استفاده از رسانهها، تحلیل اخبار، و مشارکت هدفمند در فضای مجازی میتواند قدرت جمعی را هدفمندتر و اثربخشتر کند. ثبت، تحلیل و بازتاب تجربههای موفق، رسانهها و دانشگاهها میتوانند با مستندسازی این تجربهها، آنها را به دانش اجتماعی قابل انتقال تبدیل کنند. نهادینهسازی فرهنگ مسئولیت اجتماعی از طریق مدارس، دانشگاهها، رسانههای محلی و برنامههای فرهنگی باید مسئولیتپذیری، نوعدوستی و همدلی به عنوان ارزشهای محوری ترویج شوند. استفاده از ظرفیت روحانیت، هنرمندان و چهرههای محلی، این گروهها میتوانند به عنوان رهبران فکری و اخلاقی جامعه، نقش مؤثری در تداوم این مشارکتها ایفا کنند.
۱۰:۵۴ قبلازظهر
در پایان باید گفت؛اگرچه سیاستگذاران و مدیران اجرایی باید سازوکارهایی برای حمایت ساختاری از این پویشها فراهم کنند، اما آنچه که جامعهی ما را زنده نگه داشته، نه نهادهای رسمی بلکه همان روح همدلی، همدردی و انسانگرایی مردمی است در نهایت، خراسان شمالی امروز نه فقط یک استان بر اساس مرز بندی جغرافیایی، بلکه میدان بازنمایی دوباره جامعه ایرانی است،جامعهای که هنوز میتوان به آن امیدوار بود، اگر دیده شود، شنیده شود و تقویت شود. پاسخ مردم این دیار به رنج دیگران، نهفقط اشک و همدردی، بلکه کنش و نجات جان ها است و این، همان چیزی است که جامعه را جامعه میکند.
نظر دهید